محمد علی بهمنی
از زندگی، از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ … کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم […]
از زندگی، از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ … کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم […]
کسی با”موج” موهایت “کنار” آمد به غیر از من؟ کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟ کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟ کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟ تمام شهر در جشن “تماشا”ی تو حاضر شد تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر […]
باران که می گیرد به هم می ریزد اعصابم تقصیر باران نیست…می گویند: بی تابم…! گاهی تو را آنقدر می خواهم به تنهایی طوری که حتی بودنم را بر نمی تابم هر صبح،بی صبحانه از خود می زنم بیرون هرشب کنار سفره،بُق کرده ست بشقابم بی تو تمام پارک های شهر را تا عصر می […]
دل ات تنگ است؟دلتنگی علاج ساده ای دارد بگردی راه حل پیش پا افتاده ای دارد سوالی که تمام عمر در پستوی ذهنت بود برایش مرگ پاسخ های فوق العاده ای دارد غم و درد و کمی اندوه،این ها یادگاری ماند و این چیزیست که از عشق هر آزاده ای دارد سراغ هرکسی می آید […]